سه شنبه ۲۲ دی ۹۴ ۱۸:۲۲ ۳۶ بازديد
آفتاب : آفتاب- گروه سياسي: محمود احمدينژاد، نامزد دهمين دوره انتخابات رياستجمهوري، در دو سخنراني جداگانه كه روزهاي پنجشنبه، 31 ارديبهشتماه و جمعه اول خردادماه 87 در جمع هوادارانش در سمنان و تهران ايراد كرد، با حمله به سياست خارجي دولت سيد محمد خاتمي و به خصوص ديپلماسي هستهاي آن، بيانيه سعدآباد را توافقنامهاي ننگين ناميد.او روز پنجشنبه در سخنراني كه در سمنان محل تولدش صورت داد، گفت: زماني كه در سعدآباد، آن توافقنامه يك جانبه تحميلي و نميخواهم بگويم، ولي ننگين را تنظيم كردند با خود گفتند كار ملت ايران تمام شد. آنها گفتند بايد تمام فعاليتها تعليق و در آزمايشگاهها بسته شود و رشتههاي دانشگاهي كه مربوط به انرژي هستهاي هستند در دانشگاه تعطيل شود. آنها با امضاي اين توافقنامه جشن و پايكوبي كردند و در آن زمان نخست وزير معزول وقت انگليس مصاحبه كرد و گفت ما ميوه عراق را در سعدآباد چيديم.[ ]آفتاب : آفتاب- گروه سياسي: محمود احمدينژاد، نامزد دهمين دوره انتخابات رياستجمهوري، در دو سخنراني جداگانه كه روزهاي پنجشنبه، 31 ارديبهشتماه و جمعه اول خردادماه 87 در جمع هوادارانش در سمنان و تهران ايراد كرد، با حمله به سياست خارجي دولت سيد محمد خاتمي و به خصوص ديپلماسي هستهاي آن، بيانيه سعدآباد را توافقنامهاي ننگين ناميد.او روز پنجشنبه در سخنراني كه در سمنان محل تولدش صورت داد، گفت: زماني كه در سعدآباد، آن توافقنامه يك جانبه تحميلي و نميخواهم بگويم، ولي ننگين را تنظيم كردند با خود گفتند كار ملت ايران تمام شد. آنها گفتند بايد تمام فعاليتها تعليق و در آزمايشگاهها بسته شود و رشتههاي دانشگاهي كه مربوط به انرژي هستهاي هستند در دانشگاه تعطيل شود. آنها با امضاي اين توافقنامه جشن و پايكوبي كردند و در آن زمان نخست وزير معزول وقت انگليس مصاحبه كرد و گفت ما ميوه عراق را در سعدآباد چيديم.[ ]
شش غلط احمدينژاد در يك پاراگراف! [ ]
آقاي احمدينژاد؛ شما بگوئيد كدام يك ننگينتر است؟ [ ]
او اين ادعا را يك روز بعد و در تهران هم تكرار كرد و گفت: يكي ديگر از مسائل وادادگي در مساله هستهاي بود؛ مساله هستهاي فقط يك مساله فناوري و تكنولوژي نبود، بحث استقلال ملت ايران بود به بهانه اينكه ميخواهيم تنشزدايي كنيم، قدم به قدم عقبنشيني شد و دشمنان گستاختر و پرروتر شدند و سطح تقاضا و خواستههاي خود را بيشتر كردند. در سعدآباد يك قرارداد ننگين و يك طرفه به ملت ايران تحميل كردند و گفتند كه ملت ايران مجبور است به صورت داوطلبانه همه تاسيسات خود را تعليق كند. گستاخي را به جايي رسانند كه گفتند بايد آزمايشگاهها و رشتههاي دانشگاهي مرتبط را نيز تعطيل كنيم. آقاي بلر در يك مصاحبه اعلام كرد كه ما ميوه عراق را در سعدآباد چيديم و به دست آورديم. [ ]
آگاهان معتقدند كه وضعيت متزلزل دولت احمدينژاد و حضور رقباي قدرتمند در صحنه انتخابات، از جمله دلايلي است كه باعث شده تا رئيس دولت نهم تلاش كند تا با استفاده از فراموش شدن بعضي موضوعات از حافظه تاريخي مردم، دست به تحريفات گسترده در تاريخ سياسي كشور بزند.
ننگين ناميدن بيانيه سعدآباد كه در شامگاه سهشنبه، 29 مهرماه 82 انتشار يافت، در حالي صورت ميگيرد كه در تمام اين مذاكرات كه مقام معظم رهبري در جريان ريز آن بودهاند، اين موارد گفته شده يافت نميشود و اگر اين چنين ميبود هيچگاه معظم له تن به اين به تعبير آقاي احمدينژاد توافقنامه (مذاكرات) ننگين نميدادند.
علاوه براين مقام معظم رهبريبه فاصله تنها 12 روزبعد از مذاكرات سعدآباد در ملاقات كارگزاران نظام با ايشان، نه تنها با چنين نگرشي مخالفت كردند، بلكه از روند فعاليت هستهاي دستگاه ديپلماسي كشور دفاعنمودند.
احمدينژاد در حالي انگشت اتهام را به سوي مسؤولان سابق پرونده هستهاي كشور دراز ميكند كه رهبر انقلاب، در تاريخ 24 مردادماه 84، با تشكر از زحمات و تلاشهاي دبيرخانه شورايعالي امنيت ملي بهويژه آقاي حسن روحاني دبير اين شورا تاكيد كردند: آقاي روحاني از مديران كارآمد، فعال و دلسوز نظام است و ايشان در شانزده سال گذشته يك مديريت عاقلانه، متين و مستمر را ارائه داد. [ ]
آفتاب، جهت روشن شدن اين بخش از تاريخ حساس سياست خارجيجمهوري اسلامي ايرانو نيز تببين دوباره ديدگاه مقام معظم رهبري درباره تلاشهاي صورت گرفته در دوره گذشته براي احقاق حقوق هستهاي كشورمان، و مهمتر از آن، آشكار شدن نسبت ادعاي محمود احمدينژاد با ديدگاههاي رهبر فرزانه انقلاب اسلامي، متن كامل سخنان مقام معظم رهبري در ديدار با كارگزاران نظام اسلامي را كه در تاريخ 11 آبان 1382 ايراد شده است منتشر ميكند.
اين متن به صورت كامل از پايگاه اطلاعرساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتالله خامنهاي قابل دسترسي است. [ ]
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
الحمدللَّه ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام على سيدنا و نبينا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على آله الأطيبين الاطهرين.سيما بقية اللَّه فى الأرضين. يا ايها الّذين امنوا اتّقوا اللَّه وقولوا قولاً سديدا. يصلح لكم اعمالكم و يغفر لكم ذنوبكم و من يطع اللَّه و رسوله فقد فاز فوزا عظيما (1).
بسيار جلسه بزرگ و پُركيفيت و مغتنمى است. ايام و ساعات هم جزو ساعاتى است كه حقيقتاً بايد آنها را مغتنم بشماريم؛ ماه مبارك رمضان و بر سر سفره فيض الهى و ضيافت رحمانى؛جمع حاضر هم جمع كارمندان و مسؤولان ارشد كشور، در نظامى كه هدف خود را خدمت و مجاهدت براى اعتلاى نيكيها، گسترش طيباتِ عالم - احلّ لكم الطّيبات (2) - و ممنوع و محدود و كم كردن بديها و شرارتها و فسادها قرار داده است.
حرف اساسى و مهم در جمع ما اين است كه ما به مسؤوليت خود كه بسيار امر خطير و سنگين و درعينحال باارزشى است، بيانديشيم؛ آن را پاس بداريم و از عهده آن برآييم. كوشش ما بايد اين باشد و اين فقط با رعايت تقواى الهى امكانپذير است.
اگر تقوا را رعايت كنيم، كار ما درست انجام خواهد شد و با شرايط لازم و دور از شائبهها و اختلالهايى كه از ناحيه فسادِ هر كارى پيش مىآيد، جلو خواهد رفت و به نتايج خود خواهد رسيد.
تقوا موجب مىشود كه ما، هم خوب و درست بفهميم، هم درست بيان و عمل كنيم. وقتى انسان درست بفهمد و درست عمل و تبيين كند، موفقيت حتمى و اجتنابناپذير است.
به همين دليل است كه بيشترين توصيه در قرآن و روايات به مؤمنان، توصيه به تقواست. ما بيش از همه مردم به تقوا احتياج داريم؛ چون مسؤوليتمان سنگين است و بخشى از اقتدار ملى در اختيار ما است.
اگر تقوا نباشد، اين اقتدارى كه متعلّق به ملت است و گوشهاى از آن در اختيار هر يك از افراد جمع حاضر است، ممكن است در راه و جاى درست خود مصرف نشود. بنابراين، مهمترين مسأله براى ما تقواست.
وقتى توصيه به تقوا مىكنيم، معنايش اين نيست كه تقوا وجود ندارد؛ نه، بلكه توصيه به اين است كه اگر اين دستاوردِ معنوى در ما هست، حفظ شود؛ اگر ناقص است، تكميل و اگر مفقود است، تأمين گردد.
اينطور هم نيست كه توصيه كننده به تقوا - كه در اين مجلس بنده هستم و در نمازهاى جمعه و در سخنرانيها و در بيانات موعظهآميز - نياز كمترى به تقوا داشته باشد تا توصيه شونده؛ نخير، بلكه گاهى توصيه كننده خودش به مراتب محتاجتر است به توصيه؛ اما موعظه، گفتن و توصيه كردن لازم است. لذا در شرع مقدّس اسلام تواصى وارد است. همه بايد همديگر را توصيه و سفارش به حق، صبر و حفظ راه مستقيم الهى كنيم تا از اين راه منحرف نشويم.
اگر بخواهيم تقوا را در زندگى - چون ادّعاى تقوا و بر زبان آوردن آن كافى نيست؛ واقعاً بايد متّقى و پرهيزكار بود - و اعمال و رفتار خودمان بروز دهيم، مهمترين عرصه آن براى ما مسؤولان، عرصه مسؤوليتهاى اجتماعى و هدفهاى انقلاب را بهجد دنبال كردن است.
انقلاب اسلامى هدفها و شعارهايى دارد كه براى تحقّق آن جانهاى پاك و خونها فدا شده است. اين هدفها رشد معنوى و مادّى، ساختن دنيا و آخرتِ مردم و تأثيرگذارى بر روى آنها، تعالى اخلاقى، رسيدن كشور به نقطهاى كه شايسته كرامت انسانى است و ايجاد فضايى براى رشد استعدادها و بهرهبردن افراد از مواهب الهى - چه مواهب مادّى و چه مواهب معنوى - است كه از جمله آنها مىتوان به آزادى، علم و فضايل اخلاقى اشاره كرد.
نظام به اين منظور بهوجود نيامد كه قدرت را از دست عدّهاى بگيرد و بهدست عدّه ديگرى كه من و شما باشيم، بدهد؛ بدون اينكه اين عدّه كه قدرت را مىگيرند، تعهّدى در قبال اين حركت عظيم مردم داشته باشند.
مردم، اين موج عظيم و درياى خروشان كه انقلاب را بهوجود آوردند و در بحرانهاى گوناگون آن را حفظ كردند و بهسلامت اين نظام را از گردنههاى خطرناك گذراندند، توقّعاتى دارند. اين توقّعات را ما مؤمنانِ به اسلام در نام اسلام خلاصه مىكنيم كه حقيقت هم همين است. منتها چون ممكن است اسلام با تفسيرها و تبيينهاى غلط در معرض ديد خيليها قرار گيرد و اشتباه شود، جمهورى اسلامى شعارهاى مشخّص دارد: استقلال، آزادى، رشد معنوى و تعالى مادّى، ايجاد محيط امن و با كرامت براى انسانها. ما بايد اين خواستهها را دنبال و براى آنها حركت كنيم.
مسؤولان بالاى كشور و بخشهاى مختلف، بايد بزرگترين مظهر تقوايشان اين باشد كه آن مسؤوليتى را كه بر حسب قانون بر عهده گرفتهاند، به بهترين وجه و بدون هيچ نقصى ادا كنند. البته در سطوح متوسّط يا در بدنه وسيعِ مسؤولان كشور، ممكن است نشود توقّعات را در اين حد براى آنها مطرح كرد؛ اما در مورد مسؤولان سطح بالا و مديران ارشد نظام - نمايندگان مجلس، مسؤولان قوّه قضاييه، اعضاى دولت، نيروهاى مسلّح، نهادهاى انقلابى و بخشهاى مسؤول روحانى در زمينه انقلاب - مىشود.
اين مسؤولان - كه الحمدللَّه بيشترشان در اينجا جمع هستند - بايد بيشترين تلاش و كار را بكنند تا اين مسؤوليتهايى كه به عهده آنهاست، به بهترين وجه انجام گيرد. اگر اين شد، زندگى مردم آباد و عقبماندگيهاى كشور جبران خواهد شد؛ كما اينكه هر مقدار كه كار كرديم، اثرش را در جامعه ديدهايم.
يكى از مهمترين مواضع بروز تقوا در عملِ مسؤولان اين است: خود را در مقام انجام مسؤوليت نديدن؛ درست عكس آنچه كه اهل دنيا براى مسؤوليتها قائلند.
اهل دنيا مسؤوليتهاى دولتى و... را براى دنياى خودشان مىخواهند. اگر رياست، مديريت يا عضويت در پارلمانها و مراكز اين چنينى را مىخواهند، در درجه اوّل آنچه برايشان اهميت دارد، مسائل شخصى است. لذا در طىّ مسؤوليت، بارِ خودشان را مىبندند و شايد خود را براى مدّت طولانى از عمر بيمه و تأمين مىكنند!
در نظام جمهورى اسلامى، قطعاً اين محاسبه، محاسبه غلطى است. كسى كه وارد مسؤوليت مىشود، بايد مطلقاً منافع شخصى خود را در قبول اين مسؤوليت نبيند و اگر اين كار و مسؤوليت مطابق توانايىاش نيست، مسؤوليت را قبول نكند؛ اما وقتى قبول كرد، بايد آنچه در درجه اوّل برايش اهميت دارد - كه هيچ چيز در عرض آن نيست - اداى مسؤوليتش باشد؛ هرچند كه به ضرر خود او و برخلاف منافعش تمام شود.
مسؤوليت را با سختيها و دغدغههايش و با مجاهدتى كه بايد براى اداى آن كرد، قبول كنيم. اگر اين شد، آن وقت انسان پيش خداى متعال و مردم روسفيد است و مردم هم مىفهمند. درست است كه تبليغ و گفتن و جنجال كردن و زرق و برق و ... روى ذهن آحادى از مردم تأثيرهايى مىگذارد؛ اما اين تأثيرات ماندنى نيست: فأمّا الزّبد فيذهب جفاء(3)؛ حقيقت باقى مىماند؛ آنچه حق و صدق است در ذهن مردم جاگير مىشود. اگر خداى نكرده ما برخلاف تعهّد دينى و انقلابى و تعهّد بر اساس قبولِ مسؤوليت، حركت و عمل كنيم، ولو در برهه كوتاهى از زمان هم بتوانيم حقيقت را طور ديگرى نشان دهيم، مردم درك مىكنند.
يكى ديگر از مظاهر تقوا در نظام اسلامى اين است كه همه توجّه كنند قدرتهاى بزرگ جهانى به دلايل مختلف - كه غالباً آنها را مىدانيد - با اين نظام دشمنى دارند:
اين نظام براى اولينبار قواعدى را كه دستگاهها و مراكز استكبارى دنيا وضع و بر اساس آن روابطشان را تنظيم كرده بودند، نقض و اعلام كرد كه معتقد به اسلام، عدل و دفاع از عدالت در هر نقطه دنيا و معتقد به دفاع از مظلوم است.
اين نظام با برافراشتن پرچم اسلام، احساس اسلامخواهى و حيات مجدّد اسلامى را در سطح وسيعى از مردم كه در يكى از حسّاسترين مناطق دنيا - منطقه خاورميانه و بخشى از آسيا - هستند، بيدار كرد. بديهى است كه قدرتهاى مستكبر جهانى و زيادهخواه كه داراى سوابق و لواحق سوء و وضعيت بد و آلوده هستند و سزاوار سرزنش، از چنين نظامى خوششان نيايد و با آن در هر حدّى كه بتوانند، دشمنى كنند.
همه مراقب باشند كه به دشمنِ نظام اسلامى به هيچ نحو - چه با همسويى و چه با همجهتى و چه با موضعگيرى و حرف زدن و اقدام كردن - كمك نكنند. يكى از موضوعاتى كه منافى با تقوا و پرهيزكارى است، همين موضوع است.
از جمله مواردى كه بايد از تقواى مسؤولان و نظام بروز كند، رعايت حدود قانونى در همه بخشها است و عدمِ تخطّى از آنچه كه قانون اساسى و قوانين معتبر براى بخشها و دستگاههاى مختلف معين كردهاند. تخطّى از اين قوانين، در مواردى مشكل بزرگ فساد اقتصادى و فساد دستگاههاى مسؤول را بهوجود مىآورد و يا موجب تعارض بين دستگاههاى مختلف و تشتّت و بگو مگوهاى مضرّ و مفسدهانگيز مىشود.
فضاى ماه رمضان است و فضاى معنوى. اينجا هم حسينيه است و وقت هم بهترين وقت براى اينكه ما اين حرفها را بين خودمان بگوييم. خيلى از اين حرفها را من و شما مىدانيم؛ لكن موعظه به معناى اين نيست كه انسان مطالبى را كه طرف مقابل نمىداند، به او بگويد. موعظه يعنى حتّى تكرار مطالبى كه انسان مىداند؛ چون در خودِ شنيدن اثرى است كه در دانستن نيست.
من و شما هم احتياج داريم كه بشنويم و همديگر را موعظه كنيم. موعظه اصلى و مهمّ ما همين مسأله تقوا است و تقوا براى ما مسؤولان اهم و پايه آن در مورد ما، پايه بالاترى است كه نمىتوانيم به سطح تقواى متعارفِ عادّى مردم اكتفا كنيم.
يكى دو مسأله ديگر هست كه لازم است مطرح كنم. يكى از آنها، همين مسألهاى است كه رئيسجمهور عزيز و متعهّدمان جناب آقاى خاتمى، مطرح و به تفصيل بيان كردند.
اوّلاً بايد بگويم كه اينگونه حوادث در كشور نبايد به هيچوجه وسيله بگو مگو و اختلاف بين مسؤولان، آحاد يا جناحهاى كشور شود؛ از اين پرهيز كنيد. ايشان درست گفتند كه نقد و انتقاد و... ايرادى ندارد، و حتّى برخى از بىتابيهايى كه انسان در اين قضيه از دانشجويان، آحاد مردم و يا بعضى از مطبوعات ديد كه دغدغه داشتند، خوب هم هست و نشاندهنده اين است كه روى عزّت و استقلال ملى در جامعه، حسّاسيت زياد است؛ اما هيچكدام از اينها نبايد به دعوا، اختلاف و كشمكش منتهى شود.
آنچه اهميت دارد اين است كه شما نخبگان و مسؤولان و به خصوص افرادى كه تريبون دارند و نقششان بسيار مهمّ است - چه مجلس، چه مطبوعات، چه نمازهاى جمعه و چه بقيه جاها - بدانند كه وقتى كشور با چنين مسألهاى - كه يك مسأله از دهها و صدها مسألهاى است كه كشور با آن مواجه مىشود - روبهرو مىگردد، بدترين روش اين است كه خود اين مسأله در داخل به وسيلهاى براى بگومگو تبديل شود؛ اين خيلى بد است.
اوايلى كه عراق حمله كرده بود، وظيفه همه معلوم و مشخّص بود كه چهكار بايد بكنند؛ اما منافقين كه در آن وقت در تهران و در شهرهاى ديگر فعّال بودند و آزادانه حركت و سخنرانى مىكردند، دائماً مىگفتند آزادى نداريم! مثل امروز كه بعضى كسان هرچه به ذهنشان مىآيد، مىگويند و هر طور هم كه دلشان مىخواهد، كار مىكنند، آن وقت يكى از شعارهايشان اين است كه آزادى نداريم!
نمىفهمند كه خودِ اين ادّعا موجب تمسخر آنها مىشود. آن زمان هم همينطور بود و عروسكهاى منافقين سرِ چهار راهها تابلو به دست مىايستادند و مردم را نسبت به اصل مسأله دفاع دچار ترديد و اضطراب مىكردند. بعد كه به آنها تذكر داده و تشر زده شد، دست و پايشان را جمع كردند.
مطلقاً نبايد اينطور حوادث كه در كشور پيش مىآيد، به بگومگو، دو دستگى، شكاف، جدا كردنِ افراد از يكديگر و جناحى كردن مسائل منتهى شود؛ اين خيلى بد است.
همه توجّه داشته باشند كه خلاصه آنچه اتفاق افتاد اين است كه صهيونيستهاى غاصبِ سرزمين فلسطين و هيأت حاكمه كنونى امريكا كه كينه و حقدشان نسبت به جمهورى اسلامى نهايت ندارد و حاضرند از هر وسيله رذالتآميزى براى رسيدن به هدف خود استفاده كنند، شعارى را در سطح دنيا درست كردند كه: ايران دنبال سلاح اتمى است!
براى اين كار، افكار عمومى و خيلى از دولتها را حسّاس كردند و بعد از جنجال، هدفشان اين بود كه اجماع جهانى به اينجا برسد كه تلاش علمى و فنآورى اتمى ايران، موجب بيم عمومى در دنيا شده است.
اينجا چهكار بايد كرد؟ بايد اجازه داد كه صهيونيستها و آمريكاييها تبليغات خود را تكرار كنند؛ يا نه، بايد نشان داد و روشن كرد كه نخير، اينطور نيست؟
مسؤولان محترم نظام اين درايت و تدبير را انتخاب كردند كه روشن كنند و بگويند نخير، بياييد قضيه را ببينيد. آنچه كه تاكنون جمهورى اسلامى قبول كرده، اين است كه بيايند و عمليات غنيسازىاى (4) را - كه در نقطه مشخّصى است - ببينند؛ كه آنها هم آمدند و ديدند كه وجود دارد و اجازه هم داشتند كه هرجاى ديگرى هم كه خيال مىكنند عمليات غنىسازى هست، بروند و ببينند، تا بدانند كه تبليغات صهيونيستها دروغ است. اين يك راهِ مسالمتآميز براى حفظ فناورى هستهاى است.
ما به هيچ قيمتى حق نداريم اين فناورى را از دست بدهيم. اينكه بعضى كسان تبليغ مىكنند كه چيز زيادى بهدست نيامده، اين هم درست نيست. اين را بدانيد كه آنچه بهدست آمده، بسيار برجسته و زياد است. اگر زياد نبود، دشمنان ما را اينقدر حسّاس نمىكرد. كارشناسان و انسانهاى وارد و مطّلع، داورىِ درستى در اين مورد دارند. ما به فناورىاى رسيدهايم كه در كشور ما بومى است؛ مهم اين است. اگر امروز همه دستگاههايى را كه در اختيار جمهورى اسلامى است، دشمنان ما بتوانند - كه البته نخواهند توانست - از بين ببرند، اين فناورى از بين نمىرود؛ چون آن را از كسى عاريه و وام نگرفتهايم و متخصّصان هوشمند خود ما توانستهاند به آن دست پيدا كنند. البته اگر به ميل غربيها و مراكز قدرت جهانى بود، تا صد سال ديگر هم نمىگذاشتند كه جمهورى اسلامى به چنين فناورىاى دست پيدا كند و اين كار، علىرغم آنها و تحريم ما انجام گرفته است.
بنابراين آنچه بهدست آمده، ارزشمند است و اين دانش ارزشمند را نه دولت، نه مسؤولان، نه سازمان انرژى اتمى و نه هيچ فردى از افراد اين كشور حق ندارد كه از دست بدهد و روى آن معامله كند؛ قطعاً معاملهاى هم صورت نگرفته و نخواهد گرفت.
البته اگر آنهايى كه واردِ اين گفتگو با مسؤولان جمهورى اسلامى شدند، بخواهند با جمهورى اسلامى سرِ اين قضيه به چالش بيفتند و زيادهطلبى كنند، همه چيز به هم خواهد ريخت و قطعاً از جمهورى اسلامى تو دهنى خواهند خورد و بلاشك ما در اين زمينه مطلقاً حاضر به دادن هيچ امتيازى نخواهيم بود. ما اين فناورى و آنچه را كه بحمداللَّه در بخشهاى مختلف كشور عزيزمان از پيشرفتهاى چشمگير علمى و تحقيقى به دست آوردهايم، بايد حفظ كنيم.
البته هنوز تا رسيدن به خطوط مقدّم فنآورى و علم خيلى فاصله داريم. علّتش اين است كه از زير صفر - نمىشود گفت صفر - شروع كردهايم. با اين كشور كارى كرده بودند كه نه فقط دستاورد علمى و فنآورى، بلكه حتّى اميد آن را هم نداشته باشد. بنابراين، ما از نقطه هيچ شروع نكرديم، بلكه از هيچِ همراه با نوميدى شروع كرديم! انقلاب اسلامى از اينجا وارد ميدان شد و بحمداللَّه امروز پيشرفت كرده است.
الان در بسيارى از دانشگاههاى ما، جوانان فعّالند و آنطور كه افراد خبره و وارد به من گزارش دادهاند، سطح كار علمى و تحقيقى در بيست، سى دانشگاه بزرگ كشور از لحاظ استعداد، كار، كوشش و پيگيرىِ استادان و داشتنِ استادهاى خوب، برابر با دانشگاههاى خوب و پيشرفته دنيا است. بحمداللَّه پيشرفتها خوب است.
اينها امكاناتى نيست كه كسى براى اين كشور به ارمغان آورده باشد؛ متعلّق به اين كشور است. منتها مستبدّان داخلى از يك طرف و استثمارگران خارجى از طرف ديگر نمىگذاشتند.
حال كه بحمداللَّه كشور هم مستقل است و هم آزاد، اين دانشها بتدريج بيشتر بروز خواهد كرد. كارى كه مسؤولان كردند، كار درستى بود. با تدبير و بدون پذيرش تسليم و قبول حرف زور انجام شد تا توطئهاى كه از طرف امريكاييها و صهيونيستها عليه جمهورى اسلامى طرّاحى شده بود، شكسته شود. البته اين آغازِ قضيه است و كار تمام نشده است. اگر ادامه اين كار به همين روالى كه تاكنون طرّاحى شده، ادامه پيدا كند، هيچ ايرادى ندارد؛ اما اگر قرار باشد دشمنان يا مراكز قدرت، فزونخواهى كنند و سنگر به سنگر جلو بيايند و ما هم عقبنشينى كنيم، اين مىشود تسليم، كه به هيچوجه درست نيست و اجازه چنين كارى هم داده نخواهد شد.
به نظر بنده هر دو نوع نظريهاى كه درباره مذاكراتِ انجام گرفته وجود دارد، غير منطبقِ با واقع است. يك طرز فكر اين است كه افراد مؤمن و غيور ما تصوّر مىكنند دولت تسليم شد، كه بايد گفت اينطور نيست و هيچ تسليمى تا اينجا وجود نداشته است. اين يك حركت سياسى و كار ديپلماسى است. طرز فكر ديگر كه در نقطه مقابلِ طرز فكر اوّلى است، اين است كه عدّهاى خيال مىكنند ديگر نبايد معطّل كرد و هرچه آنها مىخواستند بايد داد تا مبادا بهانهگيرى كنند! اين هم درست نيست و دستپاچه شدن است. از طرف ديگر، اين تفكر هم كه عدّهاى از دشمنان جمهورى اسلامى دارند و خيال مىكنند كه ديگر قلّاب در دهان جمهورى اسلامى گير كرده و چارهاى ندارد، درست نيست؛ نخير، اين طرز فكر هم خوش خيالى و خيال خام است.
ما در هر جا حركتى كرده باشيم كه به نقطهاى برسد كه به منافع جمهورى اسلامى خدشه و ترديد وارد شود، همانجا آن حركت را بدون هيچ ترديدى قطع مىكنيم. بنابراين ما راههاى مسالمتآميز و همراه با عزّت جمهورى اسلامى را براى حفظ كشور و اين دستاورد طى مىكنيم، كه خطّ قرمزش اين است كه بخواهند در امور داخلى ما دخالت كنند. اگر بخواهند بگويند ما مىخواهيم اطمينان پيدا كنيم ما حرفى نداريم و همين كارى كه تا الان اتّفاق افتاده است، بعد از اين هم همين كار در حدّى انجام خواهد گرفت.
البته تصميمگيرىِ نهايى، طبق قانون بر عهده مجلس شوراى اسلامى است و بعد هم شوراى نگهبان كه بايستى آن را با شرع و قانون بسنجد. تاكنون دولت هيچ تصميمى نگرفته و نمىتواند هم بگيرد؛
الان مسؤولان محترم، كارِ مقدّماتى انجام دادهاند. آنچه كه تاكنون مسؤولان محترم - چه آقاى دكتر روحانى و چه آقاى رئيسجمهور و مسؤولان ديگر - حقيقتاً زحمت كشيدند، اين است كه با دقّت و ملاحظه جوانب، كار كردهاند و حواسشان جمع است كه كارى برخلاف مبانى و اصول انجام نگيرد. بنده هم مطّلع هستم و هرجا احساس كنم كه برخلاف ضوابط، اهداف و عزّت ملى و جهتگيرىِ نظام اسلامى كارى انجام مىگيرد، مطمئنّاً نخواهم گذاشت و جلوش را مىگيرم. البته تاكنون چنين مسألهاى پيش نيامده و به فضل الهى اميدواريم بعد از اين هم بتوانند با همه جهات، اين كار را پيش ببرند.
مسأله عمده اين است كه طرفهاى خارجىِ اين قضايا - چه اين مسأله و چه مسائل گوناگونى كه جمهورى اسلامى با طرفهاى خارجى ارتباط و برخورد دارد - بفهمند كه جمهورى اسلامى آنجايى نيست كه بتوانند خواستها و اطماعى را كه در گذشته با ايران استعمارى داشتهاند، عمل كنند.
جمهورى اسلامى ماهيت و هويت ديگرى است. اين ايران اسلامى آن ايران استعمارىِ انگليسى تقسيم شده بين قدرتها نيست كه بخواهند به آن زور بگويند و درباره هر مسأله در امورش دخالت كنند.
امروز جمهورى اسلامى مسلّح به سلاحى است كه از سلاح اتمى بالاتر و بُرندهتر است و آن، سلاحِ اراده و ايمان مردم و حضور و همراهى آنها با دولت است، كه سلاح بزرگ ماست. البته سعى و تبليغ مىكنند و آنقدر پُر رو هستند كه مىخواهند حتّى به خودِ ما بباورانند كه ما مسلّح به اين سلاح نيستيم و مردم از اسلام و انقلاب برگشتهاند! اما ما مىدانيم كه اين مطالب خلاف واقع است.
طرفهاى جهانى ما، چه اروپاييها باشند و چه غيراروپاييها - كه البته درباره غير اروپاييها مسائلى چون زيادهخواهى و... را نديدهايم؛ اما اروپاييها ولو از گذشته غالباً اهداف و مطامع استعمارى در ذهنشان هست - بايد بدانند كه جمهورى اسلامى در مبادلهها، قراردادها و رفت و آمدهاى خود، زور، تحميل و دخالت را قبول نمىكند.
به اين هم غرّه نشوند كه عدّهاى از داخل كه تأثيرشان در فضاى عمومى و سياسى كشور نزديك به صفر است - اگر نگوييم صفر - گاهى خبرهاى خوشى به آنها بدهند. آن كسانىكه با نظام جمهورى اسلامى سر و كار دارند، بايد باور كنند كه مردم در متن نظام جمهورى اسلامى هستند و آنها مُريد و سرباز نظامند؛ اسلام و استقلالشان را دوست دارند و از آن پاسدارى مىكنند.
عدّهاى از ورشكستگان سياسى و مطرودان امام و انقلاب هستند كه از اينكه خيال كنند بحرانى براى جمهورى اسلامى پيش آمده، خوشحال مىشوند: ان تصبك حسنةٌ تَسوُءهم(5)؛ هر خيرى به شما برسد، آنها بدشان مىآيد. اگر شرّى به شما برسد: يفرحوا بها(6)؛ خوشحال مىشوند.
آنها از احتمال اينكه ممكن است شرّى براى نظام جمهورى اسلامى پيش آيد، خوشحال مىشوند و خوشحالى خودشان را هم بروز مىدهند. گفت: وقاحت به شادى گشوده دهن!.
اين عدّه كسانى هستند كه تا بالاى سرشان زير بار منّت جمهورى اسلامى و مردم انقلابى و مسلمان است و جمهورى اسلامى و اين مردم به اينها آزادى داد و اينها را از محنتهاى سنگين و شديد رهانيد؛ اما اينها نسبت به امام، انقلاب و مردم قدرناشناسى كردند؛ نمك خوردند و نمكدان شكستند و الان دلشان را به اين خوش مىكنند كه امريكا ايران را تهديد كند!
اينها كسانى هستند كه هر بهانه و تهديدى كه امريكاييها و صهيونيستها عليه جمهورى اسلامى مطرح و عَلَم كنند، از پيش خوشحال مىشوند؛ فردا هم كه حقوق بشر عليه جمهورى اسلامى مطرح شود، خوشحالى مىكنند.
اين عدّه كسى نيستند و نكند كه مراكز سياسى دنيا و بهخصوص اروپا را فريب دهند! اينها در نظام جمهورى اسلامى ورشكستگانِ به تقصيرند؛ كسانى هستند كه با مردم قهرند، مردم هم با اينها قهرند و نسبت به اينها بىاعتماد.
البته نظام جمهورى اسلامى تا وقتى از اينها شرارتى نبيند، كارى به كارشان ندارد؛ برخلاف آنچه تبليغ مىكنند كه ما چون طور ديگرى فكر مىكنيم، با ما برخورد مىكنند! اين عدّه اسم محترمانهاى براى خودشان درست كردهاند به نام دگرانديش.
بنده يك وقت گفتم دگرانديش تعبيرِ غلطى است؛ زيرا در جامعه اسلامى اين همه دگرانديش هست و دگرانديشى به معنى دشمنى نيست. جمهورى اسلامى هيچ وقت با دگرانديش برخورد نمىكند. در بين جمعى كه الان اينجا تشريف داريد، برادران مسلمان غير شيعه و غيرمسلمان هم هستند كه همه هم اعضاى نظام اسلامىاند و براى آن كار مىكنند. بحث عناد و مخالفت و شرارت است كه جمهورى اسلامى با اينها مقابله مىكند. البته اگر كسى عناد و شرارت كرد، جمهورى اسلامى بدون هيچ ترديد و ملاحظه به آن شخص ضربه مىزند.
يكى از مسائلى كه در اين مذاكرات جهانى مطرح شد و آن را بعضى از اروپاييها و ديگران گفتند، اين بود كه ما نه تنها با انرژى اتمى صلحآميز در ايران مخالفتى نداريم، بلكه خودمان برايشان نيروگاه مىسازيم و خوراكش را هم مىدهيم. از نظر ما اين موضوع قابل قبول نيست؛ زيرا آن نيروگاهى كه غربيها بخواهند براى ما بسازند و سوختش را هم بدهند، به درد ايران نمىخورد؛ آن به گروگان دادن ايران و ايرانى است!
من يك وقت راجع به نفت گفتم اگر اين نفتى كه دست كشورهاى اين منطقه است، در دست اروپاييها بود و بنا بود آنها به شما مردم ايران و مردم ساير كشورهايى كه امروز نفت توليد مىكنند، بفروشند، براى هر استكانش جانِ شما را مىگرفتند!
حالا ميليونها بشكه را به قيمت ثمنبَخس مىخرند و پولى كه بابت آن مىدهند، مثل ندادن است. اگر غربيها بخواهند سوختِ نيروگاه ما را بدهند، آن را به هزاران شرط مىدهند: چرا فلان حرف را گفتيد؟ نمىدهيم؛ چرا فلان حرف را نگفتيد؟ نمىدهيم! جمهورى اسلامى زير بار اين حرفها نمىرود. ما سوختِ نيروگاه را خودمان توليد مىكنيم، كه از لحاظ مقرّرات بينالمللى هم مجاز است. البته تهيه سوخت داراى فناورىِ بالا و فرآيند بسيار مهم، پيچيده، حسّاس و اثرگذار در سطح عام و فناورى كشور است.
درباره انتخابات فقط همين را عرض كنم: همه سعى كنند انتخابات خوب انجام بگيرد. اين كه بعضى از مسؤولان و نخبگان - چه در مجلس و چه در دولت و ساير بخشها - اظهار نظر كنند و ريش بجنبانند كه اگر فلان طور شود، مردم شركت نمىكنند، وظيفهاى نيست كه يك مسؤول در نظام جمهورى اسلامى دارد؛ اين را توجّه داشته باشيد. وظيفه مسؤولِ امين كه خود را جزو دستگاه مىداند - آن كه نفوذىِ داخل اين دستگاه است، بحث ديگرى دارد - اين است كه حق ندارد طورى حرف بزند كه نقطه مقابلِ مصالح نظام اسلامى است. چرا مردم در انتخابات شركت نكنند؟! خيلى هم خوب شركت مىكنند. اين انتخابات، مگر انتخابات اوّلمان است. ما بيستوپنج سال است كه از اوّلِ انقلاب انتخابات برگزار مىكنيم و تا امروز بيستوسه انتخابات داشتهايم كه به گمانم انتخابات آينده كه انشاءاللَّه چند ماه ديگر برگزار مىشود، بيستوچهارمين انتخابات است. البته مردم به اين حرفها اعتنا نمىكنند؛ اين را به شما بگويم. در انتخاباتى كه گروههايى تحريم كردند، مردم بيشتر شركت كردند؛ ما بايد دست به دامن بعضيها شويم كه انتخابات را تحريم كنند! البته انتخابات بايد آزاد، سالم و مطابقِ قانون باشد. وزارت كشور مجرى است، شوراى نگهبان هم ناظر. هر كدام هم وظايفى دارند كه بايد وظايفشان را انجام دهند و نبايد از وظايف هم تخطّى كنند. اينها به جاى خود محفوظ؛ اما همه تلاش مسؤولان و دوستان گوناگون و مطبوعات بايد اين باشد كه مردم را تشويق كنند و فضا را فضاى شوقآورى نشان دهند. البته بيشترين تأثير را رفتار من و شما مىگذارد. اگر ما در خدمت مردم باشيم، براى مردم كار كنيم، احترام آنها را نگه داريم - مردم خيلى خوبند - شركت مىكنند و قدر اين انقلاب را هم مىدانند؛ بخصوص كه جامعه ما داراى اكثريتِ جوان است و بحمداللَّه دل جوانان بيشتر از ديگران مشمول لطف و رحمت الهى است.
پروردگارا ! به محمّد و آل محمّد در اين ماه مبارك رمضان رحمت و رضوان و توفيق خودت را شامل حال ما بگردان. پروردگارا ! ملت ايران را در همه ميدانها پيروز كن. پروردگارا ! دشمنان ايران و دشمنان جمهورى اسلامى را در هدفهاى خودشان ناكام و منكوب فرما. پروردگارا ! روزبهروز بر درجات و مقامات عالى و معنوى امام بزرگوار - كه اين حق بزرگ را به گردن همه ملت ايران دارد و اين راه را او به روى ما باز كرد - بيفزا. پروردگارا ! شهداى عزيز ما را با پيغمبر محشور كن؛ مسؤولان محترم كشور را در انجامِ وظايف خود روزبهروز موفّقتر فرما؛ آنچه گفتيم، براى خودت و در راه خودت و مقبول و مرضى خودت قرار بده.
1) احزاب: 71-70
2) مائده: 4 و 5
3) رعد: 17
4) منظور غنىسازى اورانيوم است.
5) توبه: 50
6) آلعمران: 120 (ان تمسسكم حسنةٌ تُسُوهم و ان تصبكم سيّئةٌ يفرحوا بها...)
شش غلط احمدينژاد در يك پاراگراف! [ ]
آقاي احمدينژاد؛ شما بگوئيد كدام يك ننگينتر است؟ [ ]
او اين ادعا را يك روز بعد و در تهران هم تكرار كرد و گفت: يكي ديگر از مسائل وادادگي در مساله هستهاي بود؛ مساله هستهاي فقط يك مساله فناوري و تكنولوژي نبود، بحث استقلال ملت ايران بود به بهانه اينكه ميخواهيم تنشزدايي كنيم، قدم به قدم عقبنشيني شد و دشمنان گستاختر و پرروتر شدند و سطح تقاضا و خواستههاي خود را بيشتر كردند. در سعدآباد يك قرارداد ننگين و يك طرفه به ملت ايران تحميل كردند و گفتند كه ملت ايران مجبور است به صورت داوطلبانه همه تاسيسات خود را تعليق كند. گستاخي را به جايي رسانند كه گفتند بايد آزمايشگاهها و رشتههاي دانشگاهي مرتبط را نيز تعطيل كنيم. آقاي بلر در يك مصاحبه اعلام كرد كه ما ميوه عراق را در سعدآباد چيديم و به دست آورديم. [ ]
آگاهان معتقدند كه وضعيت متزلزل دولت احمدينژاد و حضور رقباي قدرتمند در صحنه انتخابات، از جمله دلايلي است كه باعث شده تا رئيس دولت نهم تلاش كند تا با استفاده از فراموش شدن بعضي موضوعات از حافظه تاريخي مردم، دست به تحريفات گسترده در تاريخ سياسي كشور بزند.
ننگين ناميدن بيانيه سعدآباد كه در شامگاه سهشنبه، 29 مهرماه 82 انتشار يافت، در حالي صورت ميگيرد كه در تمام اين مذاكرات كه مقام معظم رهبري در جريان ريز آن بودهاند، اين موارد گفته شده يافت نميشود و اگر اين چنين ميبود هيچگاه معظم له تن به اين به تعبير آقاي احمدينژاد توافقنامه (مذاكرات) ننگين نميدادند.
علاوه براين مقام معظم رهبريبه فاصله تنها 12 روزبعد از مذاكرات سعدآباد در ملاقات كارگزاران نظام با ايشان، نه تنها با چنين نگرشي مخالفت كردند، بلكه از روند فعاليت هستهاي دستگاه ديپلماسي كشور دفاعنمودند.
احمدينژاد در حالي انگشت اتهام را به سوي مسؤولان سابق پرونده هستهاي كشور دراز ميكند كه رهبر انقلاب، در تاريخ 24 مردادماه 84، با تشكر از زحمات و تلاشهاي دبيرخانه شورايعالي امنيت ملي بهويژه آقاي حسن روحاني دبير اين شورا تاكيد كردند: آقاي روحاني از مديران كارآمد، فعال و دلسوز نظام است و ايشان در شانزده سال گذشته يك مديريت عاقلانه، متين و مستمر را ارائه داد. [ ]
آفتاب، جهت روشن شدن اين بخش از تاريخ حساس سياست خارجيجمهوري اسلامي ايرانو نيز تببين دوباره ديدگاه مقام معظم رهبري درباره تلاشهاي صورت گرفته در دوره گذشته براي احقاق حقوق هستهاي كشورمان، و مهمتر از آن، آشكار شدن نسبت ادعاي محمود احمدينژاد با ديدگاههاي رهبر فرزانه انقلاب اسلامي، متن كامل سخنان مقام معظم رهبري در ديدار با كارگزاران نظام اسلامي را كه در تاريخ 11 آبان 1382 ايراد شده است منتشر ميكند.
اين متن به صورت كامل از پايگاه اطلاعرساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتالله خامنهاي قابل دسترسي است. [ ]
بسماللَّهالرّحمنالرّحيم
الحمدللَّه ربّ العالمين. والصّلاة والسّلام على سيدنا و نبينا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على آله الأطيبين الاطهرين.سيما بقية اللَّه فى الأرضين. يا ايها الّذين امنوا اتّقوا اللَّه وقولوا قولاً سديدا. يصلح لكم اعمالكم و يغفر لكم ذنوبكم و من يطع اللَّه و رسوله فقد فاز فوزا عظيما (1).
بسيار جلسه بزرگ و پُركيفيت و مغتنمى است. ايام و ساعات هم جزو ساعاتى است كه حقيقتاً بايد آنها را مغتنم بشماريم؛ ماه مبارك رمضان و بر سر سفره فيض الهى و ضيافت رحمانى؛جمع حاضر هم جمع كارمندان و مسؤولان ارشد كشور، در نظامى كه هدف خود را خدمت و مجاهدت براى اعتلاى نيكيها، گسترش طيباتِ عالم - احلّ لكم الطّيبات (2) - و ممنوع و محدود و كم كردن بديها و شرارتها و فسادها قرار داده است.
حرف اساسى و مهم در جمع ما اين است كه ما به مسؤوليت خود كه بسيار امر خطير و سنگين و درعينحال باارزشى است، بيانديشيم؛ آن را پاس بداريم و از عهده آن برآييم. كوشش ما بايد اين باشد و اين فقط با رعايت تقواى الهى امكانپذير است.
اگر تقوا را رعايت كنيم، كار ما درست انجام خواهد شد و با شرايط لازم و دور از شائبهها و اختلالهايى كه از ناحيه فسادِ هر كارى پيش مىآيد، جلو خواهد رفت و به نتايج خود خواهد رسيد.
تقوا موجب مىشود كه ما، هم خوب و درست بفهميم، هم درست بيان و عمل كنيم. وقتى انسان درست بفهمد و درست عمل و تبيين كند، موفقيت حتمى و اجتنابناپذير است.
به همين دليل است كه بيشترين توصيه در قرآن و روايات به مؤمنان، توصيه به تقواست. ما بيش از همه مردم به تقوا احتياج داريم؛ چون مسؤوليتمان سنگين است و بخشى از اقتدار ملى در اختيار ما است.
اگر تقوا نباشد، اين اقتدارى كه متعلّق به ملت است و گوشهاى از آن در اختيار هر يك از افراد جمع حاضر است، ممكن است در راه و جاى درست خود مصرف نشود. بنابراين، مهمترين مسأله براى ما تقواست.
وقتى توصيه به تقوا مىكنيم، معنايش اين نيست كه تقوا وجود ندارد؛ نه، بلكه توصيه به اين است كه اگر اين دستاوردِ معنوى در ما هست، حفظ شود؛ اگر ناقص است، تكميل و اگر مفقود است، تأمين گردد.
اينطور هم نيست كه توصيه كننده به تقوا - كه در اين مجلس بنده هستم و در نمازهاى جمعه و در سخنرانيها و در بيانات موعظهآميز - نياز كمترى به تقوا داشته باشد تا توصيه شونده؛ نخير، بلكه گاهى توصيه كننده خودش به مراتب محتاجتر است به توصيه؛ اما موعظه، گفتن و توصيه كردن لازم است. لذا در شرع مقدّس اسلام تواصى وارد است. همه بايد همديگر را توصيه و سفارش به حق، صبر و حفظ راه مستقيم الهى كنيم تا از اين راه منحرف نشويم.
اگر بخواهيم تقوا را در زندگى - چون ادّعاى تقوا و بر زبان آوردن آن كافى نيست؛ واقعاً بايد متّقى و پرهيزكار بود - و اعمال و رفتار خودمان بروز دهيم، مهمترين عرصه آن براى ما مسؤولان، عرصه مسؤوليتهاى اجتماعى و هدفهاى انقلاب را بهجد دنبال كردن است.
انقلاب اسلامى هدفها و شعارهايى دارد كه براى تحقّق آن جانهاى پاك و خونها فدا شده است. اين هدفها رشد معنوى و مادّى، ساختن دنيا و آخرتِ مردم و تأثيرگذارى بر روى آنها، تعالى اخلاقى، رسيدن كشور به نقطهاى كه شايسته كرامت انسانى است و ايجاد فضايى براى رشد استعدادها و بهرهبردن افراد از مواهب الهى - چه مواهب مادّى و چه مواهب معنوى - است كه از جمله آنها مىتوان به آزادى، علم و فضايل اخلاقى اشاره كرد.
نظام به اين منظور بهوجود نيامد كه قدرت را از دست عدّهاى بگيرد و بهدست عدّه ديگرى كه من و شما باشيم، بدهد؛ بدون اينكه اين عدّه كه قدرت را مىگيرند، تعهّدى در قبال اين حركت عظيم مردم داشته باشند.
مردم، اين موج عظيم و درياى خروشان كه انقلاب را بهوجود آوردند و در بحرانهاى گوناگون آن را حفظ كردند و بهسلامت اين نظام را از گردنههاى خطرناك گذراندند، توقّعاتى دارند. اين توقّعات را ما مؤمنانِ به اسلام در نام اسلام خلاصه مىكنيم كه حقيقت هم همين است. منتها چون ممكن است اسلام با تفسيرها و تبيينهاى غلط در معرض ديد خيليها قرار گيرد و اشتباه شود، جمهورى اسلامى شعارهاى مشخّص دارد: استقلال، آزادى، رشد معنوى و تعالى مادّى، ايجاد محيط امن و با كرامت براى انسانها. ما بايد اين خواستهها را دنبال و براى آنها حركت كنيم.
مسؤولان بالاى كشور و بخشهاى مختلف، بايد بزرگترين مظهر تقوايشان اين باشد كه آن مسؤوليتى را كه بر حسب قانون بر عهده گرفتهاند، به بهترين وجه و بدون هيچ نقصى ادا كنند. البته در سطوح متوسّط يا در بدنه وسيعِ مسؤولان كشور، ممكن است نشود توقّعات را در اين حد براى آنها مطرح كرد؛ اما در مورد مسؤولان سطح بالا و مديران ارشد نظام - نمايندگان مجلس، مسؤولان قوّه قضاييه، اعضاى دولت، نيروهاى مسلّح، نهادهاى انقلابى و بخشهاى مسؤول روحانى در زمينه انقلاب - مىشود.
اين مسؤولان - كه الحمدللَّه بيشترشان در اينجا جمع هستند - بايد بيشترين تلاش و كار را بكنند تا اين مسؤوليتهايى كه به عهده آنهاست، به بهترين وجه انجام گيرد. اگر اين شد، زندگى مردم آباد و عقبماندگيهاى كشور جبران خواهد شد؛ كما اينكه هر مقدار كه كار كرديم، اثرش را در جامعه ديدهايم.
يكى از مهمترين مواضع بروز تقوا در عملِ مسؤولان اين است: خود را در مقام انجام مسؤوليت نديدن؛ درست عكس آنچه كه اهل دنيا براى مسؤوليتها قائلند.
اهل دنيا مسؤوليتهاى دولتى و... را براى دنياى خودشان مىخواهند. اگر رياست، مديريت يا عضويت در پارلمانها و مراكز اين چنينى را مىخواهند، در درجه اوّل آنچه برايشان اهميت دارد، مسائل شخصى است. لذا در طىّ مسؤوليت، بارِ خودشان را مىبندند و شايد خود را براى مدّت طولانى از عمر بيمه و تأمين مىكنند!
در نظام جمهورى اسلامى، قطعاً اين محاسبه، محاسبه غلطى است. كسى كه وارد مسؤوليت مىشود، بايد مطلقاً منافع شخصى خود را در قبول اين مسؤوليت نبيند و اگر اين كار و مسؤوليت مطابق توانايىاش نيست، مسؤوليت را قبول نكند؛ اما وقتى قبول كرد، بايد آنچه در درجه اوّل برايش اهميت دارد - كه هيچ چيز در عرض آن نيست - اداى مسؤوليتش باشد؛ هرچند كه به ضرر خود او و برخلاف منافعش تمام شود.
مسؤوليت را با سختيها و دغدغههايش و با مجاهدتى كه بايد براى اداى آن كرد، قبول كنيم. اگر اين شد، آن وقت انسان پيش خداى متعال و مردم روسفيد است و مردم هم مىفهمند. درست است كه تبليغ و گفتن و جنجال كردن و زرق و برق و ... روى ذهن آحادى از مردم تأثيرهايى مىگذارد؛ اما اين تأثيرات ماندنى نيست: فأمّا الزّبد فيذهب جفاء(3)؛ حقيقت باقى مىماند؛ آنچه حق و صدق است در ذهن مردم جاگير مىشود. اگر خداى نكرده ما برخلاف تعهّد دينى و انقلابى و تعهّد بر اساس قبولِ مسؤوليت، حركت و عمل كنيم، ولو در برهه كوتاهى از زمان هم بتوانيم حقيقت را طور ديگرى نشان دهيم، مردم درك مىكنند.
يكى ديگر از مظاهر تقوا در نظام اسلامى اين است كه همه توجّه كنند قدرتهاى بزرگ جهانى به دلايل مختلف - كه غالباً آنها را مىدانيد - با اين نظام دشمنى دارند:
اين نظام براى اولينبار قواعدى را كه دستگاهها و مراكز استكبارى دنيا وضع و بر اساس آن روابطشان را تنظيم كرده بودند، نقض و اعلام كرد كه معتقد به اسلام، عدل و دفاع از عدالت در هر نقطه دنيا و معتقد به دفاع از مظلوم است.
اين نظام با برافراشتن پرچم اسلام، احساس اسلامخواهى و حيات مجدّد اسلامى را در سطح وسيعى از مردم كه در يكى از حسّاسترين مناطق دنيا - منطقه خاورميانه و بخشى از آسيا - هستند، بيدار كرد. بديهى است كه قدرتهاى مستكبر جهانى و زيادهخواه كه داراى سوابق و لواحق سوء و وضعيت بد و آلوده هستند و سزاوار سرزنش، از چنين نظامى خوششان نيايد و با آن در هر حدّى كه بتوانند، دشمنى كنند.
همه مراقب باشند كه به دشمنِ نظام اسلامى به هيچ نحو - چه با همسويى و چه با همجهتى و چه با موضعگيرى و حرف زدن و اقدام كردن - كمك نكنند. يكى از موضوعاتى كه منافى با تقوا و پرهيزكارى است، همين موضوع است.
از جمله مواردى كه بايد از تقواى مسؤولان و نظام بروز كند، رعايت حدود قانونى در همه بخشها است و عدمِ تخطّى از آنچه كه قانون اساسى و قوانين معتبر براى بخشها و دستگاههاى مختلف معين كردهاند. تخطّى از اين قوانين، در مواردى مشكل بزرگ فساد اقتصادى و فساد دستگاههاى مسؤول را بهوجود مىآورد و يا موجب تعارض بين دستگاههاى مختلف و تشتّت و بگو مگوهاى مضرّ و مفسدهانگيز مىشود.
فضاى ماه رمضان است و فضاى معنوى. اينجا هم حسينيه است و وقت هم بهترين وقت براى اينكه ما اين حرفها را بين خودمان بگوييم. خيلى از اين حرفها را من و شما مىدانيم؛ لكن موعظه به معناى اين نيست كه انسان مطالبى را كه طرف مقابل نمىداند، به او بگويد. موعظه يعنى حتّى تكرار مطالبى كه انسان مىداند؛ چون در خودِ شنيدن اثرى است كه در دانستن نيست.
من و شما هم احتياج داريم كه بشنويم و همديگر را موعظه كنيم. موعظه اصلى و مهمّ ما همين مسأله تقوا است و تقوا براى ما مسؤولان اهم و پايه آن در مورد ما، پايه بالاترى است كه نمىتوانيم به سطح تقواى متعارفِ عادّى مردم اكتفا كنيم.
يكى دو مسأله ديگر هست كه لازم است مطرح كنم. يكى از آنها، همين مسألهاى است كه رئيسجمهور عزيز و متعهّدمان جناب آقاى خاتمى، مطرح و به تفصيل بيان كردند.
اوّلاً بايد بگويم كه اينگونه حوادث در كشور نبايد به هيچوجه وسيله بگو مگو و اختلاف بين مسؤولان، آحاد يا جناحهاى كشور شود؛ از اين پرهيز كنيد. ايشان درست گفتند كه نقد و انتقاد و... ايرادى ندارد، و حتّى برخى از بىتابيهايى كه انسان در اين قضيه از دانشجويان، آحاد مردم و يا بعضى از مطبوعات ديد كه دغدغه داشتند، خوب هم هست و نشاندهنده اين است كه روى عزّت و استقلال ملى در جامعه، حسّاسيت زياد است؛ اما هيچكدام از اينها نبايد به دعوا، اختلاف و كشمكش منتهى شود.
آنچه اهميت دارد اين است كه شما نخبگان و مسؤولان و به خصوص افرادى كه تريبون دارند و نقششان بسيار مهمّ است - چه مجلس، چه مطبوعات، چه نمازهاى جمعه و چه بقيه جاها - بدانند كه وقتى كشور با چنين مسألهاى - كه يك مسأله از دهها و صدها مسألهاى است كه كشور با آن مواجه مىشود - روبهرو مىگردد، بدترين روش اين است كه خود اين مسأله در داخل به وسيلهاى براى بگومگو تبديل شود؛ اين خيلى بد است.
اوايلى كه عراق حمله كرده بود، وظيفه همه معلوم و مشخّص بود كه چهكار بايد بكنند؛ اما منافقين كه در آن وقت در تهران و در شهرهاى ديگر فعّال بودند و آزادانه حركت و سخنرانى مىكردند، دائماً مىگفتند آزادى نداريم! مثل امروز كه بعضى كسان هرچه به ذهنشان مىآيد، مىگويند و هر طور هم كه دلشان مىخواهد، كار مىكنند، آن وقت يكى از شعارهايشان اين است كه آزادى نداريم!
نمىفهمند كه خودِ اين ادّعا موجب تمسخر آنها مىشود. آن زمان هم همينطور بود و عروسكهاى منافقين سرِ چهار راهها تابلو به دست مىايستادند و مردم را نسبت به اصل مسأله دفاع دچار ترديد و اضطراب مىكردند. بعد كه به آنها تذكر داده و تشر زده شد، دست و پايشان را جمع كردند.
مطلقاً نبايد اينطور حوادث كه در كشور پيش مىآيد، به بگومگو، دو دستگى، شكاف، جدا كردنِ افراد از يكديگر و جناحى كردن مسائل منتهى شود؛ اين خيلى بد است.
همه توجّه داشته باشند كه خلاصه آنچه اتفاق افتاد اين است كه صهيونيستهاى غاصبِ سرزمين فلسطين و هيأت حاكمه كنونى امريكا كه كينه و حقدشان نسبت به جمهورى اسلامى نهايت ندارد و حاضرند از هر وسيله رذالتآميزى براى رسيدن به هدف خود استفاده كنند، شعارى را در سطح دنيا درست كردند كه: ايران دنبال سلاح اتمى است!
براى اين كار، افكار عمومى و خيلى از دولتها را حسّاس كردند و بعد از جنجال، هدفشان اين بود كه اجماع جهانى به اينجا برسد كه تلاش علمى و فنآورى اتمى ايران، موجب بيم عمومى در دنيا شده است.
اينجا چهكار بايد كرد؟ بايد اجازه داد كه صهيونيستها و آمريكاييها تبليغات خود را تكرار كنند؛ يا نه، بايد نشان داد و روشن كرد كه نخير، اينطور نيست؟
مسؤولان محترم نظام اين درايت و تدبير را انتخاب كردند كه روشن كنند و بگويند نخير، بياييد قضيه را ببينيد. آنچه كه تاكنون جمهورى اسلامى قبول كرده، اين است كه بيايند و عمليات غنيسازىاى (4) را - كه در نقطه مشخّصى است - ببينند؛ كه آنها هم آمدند و ديدند كه وجود دارد و اجازه هم داشتند كه هرجاى ديگرى هم كه خيال مىكنند عمليات غنىسازى هست، بروند و ببينند، تا بدانند كه تبليغات صهيونيستها دروغ است. اين يك راهِ مسالمتآميز براى حفظ فناورى هستهاى است.
ما به هيچ قيمتى حق نداريم اين فناورى را از دست بدهيم. اينكه بعضى كسان تبليغ مىكنند كه چيز زيادى بهدست نيامده، اين هم درست نيست. اين را بدانيد كه آنچه بهدست آمده، بسيار برجسته و زياد است. اگر زياد نبود، دشمنان ما را اينقدر حسّاس نمىكرد. كارشناسان و انسانهاى وارد و مطّلع، داورىِ درستى در اين مورد دارند. ما به فناورىاى رسيدهايم كه در كشور ما بومى است؛ مهم اين است. اگر امروز همه دستگاههايى را كه در اختيار جمهورى اسلامى است، دشمنان ما بتوانند - كه البته نخواهند توانست - از بين ببرند، اين فناورى از بين نمىرود؛ چون آن را از كسى عاريه و وام نگرفتهايم و متخصّصان هوشمند خود ما توانستهاند به آن دست پيدا كنند. البته اگر به ميل غربيها و مراكز قدرت جهانى بود، تا صد سال ديگر هم نمىگذاشتند كه جمهورى اسلامى به چنين فناورىاى دست پيدا كند و اين كار، علىرغم آنها و تحريم ما انجام گرفته است.
بنابراين آنچه بهدست آمده، ارزشمند است و اين دانش ارزشمند را نه دولت، نه مسؤولان، نه سازمان انرژى اتمى و نه هيچ فردى از افراد اين كشور حق ندارد كه از دست بدهد و روى آن معامله كند؛ قطعاً معاملهاى هم صورت نگرفته و نخواهد گرفت.
البته اگر آنهايى كه واردِ اين گفتگو با مسؤولان جمهورى اسلامى شدند، بخواهند با جمهورى اسلامى سرِ اين قضيه به چالش بيفتند و زيادهطلبى كنند، همه چيز به هم خواهد ريخت و قطعاً از جمهورى اسلامى تو دهنى خواهند خورد و بلاشك ما در اين زمينه مطلقاً حاضر به دادن هيچ امتيازى نخواهيم بود. ما اين فناورى و آنچه را كه بحمداللَّه در بخشهاى مختلف كشور عزيزمان از پيشرفتهاى چشمگير علمى و تحقيقى به دست آوردهايم، بايد حفظ كنيم.
البته هنوز تا رسيدن به خطوط مقدّم فنآورى و علم خيلى فاصله داريم. علّتش اين است كه از زير صفر - نمىشود گفت صفر - شروع كردهايم. با اين كشور كارى كرده بودند كه نه فقط دستاورد علمى و فنآورى، بلكه حتّى اميد آن را هم نداشته باشد. بنابراين، ما از نقطه هيچ شروع نكرديم، بلكه از هيچِ همراه با نوميدى شروع كرديم! انقلاب اسلامى از اينجا وارد ميدان شد و بحمداللَّه امروز پيشرفت كرده است.
الان در بسيارى از دانشگاههاى ما، جوانان فعّالند و آنطور كه افراد خبره و وارد به من گزارش دادهاند، سطح كار علمى و تحقيقى در بيست، سى دانشگاه بزرگ كشور از لحاظ استعداد، كار، كوشش و پيگيرىِ استادان و داشتنِ استادهاى خوب، برابر با دانشگاههاى خوب و پيشرفته دنيا است. بحمداللَّه پيشرفتها خوب است.
اينها امكاناتى نيست كه كسى براى اين كشور به ارمغان آورده باشد؛ متعلّق به اين كشور است. منتها مستبدّان داخلى از يك طرف و استثمارگران خارجى از طرف ديگر نمىگذاشتند.
حال كه بحمداللَّه كشور هم مستقل است و هم آزاد، اين دانشها بتدريج بيشتر بروز خواهد كرد. كارى كه مسؤولان كردند، كار درستى بود. با تدبير و بدون پذيرش تسليم و قبول حرف زور انجام شد تا توطئهاى كه از طرف امريكاييها و صهيونيستها عليه جمهورى اسلامى طرّاحى شده بود، شكسته شود. البته اين آغازِ قضيه است و كار تمام نشده است. اگر ادامه اين كار به همين روالى كه تاكنون طرّاحى شده، ادامه پيدا كند، هيچ ايرادى ندارد؛ اما اگر قرار باشد دشمنان يا مراكز قدرت، فزونخواهى كنند و سنگر به سنگر جلو بيايند و ما هم عقبنشينى كنيم، اين مىشود تسليم، كه به هيچوجه درست نيست و اجازه چنين كارى هم داده نخواهد شد.
به نظر بنده هر دو نوع نظريهاى كه درباره مذاكراتِ انجام گرفته وجود دارد، غير منطبقِ با واقع است. يك طرز فكر اين است كه افراد مؤمن و غيور ما تصوّر مىكنند دولت تسليم شد، كه بايد گفت اينطور نيست و هيچ تسليمى تا اينجا وجود نداشته است. اين يك حركت سياسى و كار ديپلماسى است. طرز فكر ديگر كه در نقطه مقابلِ طرز فكر اوّلى است، اين است كه عدّهاى خيال مىكنند ديگر نبايد معطّل كرد و هرچه آنها مىخواستند بايد داد تا مبادا بهانهگيرى كنند! اين هم درست نيست و دستپاچه شدن است. از طرف ديگر، اين تفكر هم كه عدّهاى از دشمنان جمهورى اسلامى دارند و خيال مىكنند كه ديگر قلّاب در دهان جمهورى اسلامى گير كرده و چارهاى ندارد، درست نيست؛ نخير، اين طرز فكر هم خوش خيالى و خيال خام است.
ما در هر جا حركتى كرده باشيم كه به نقطهاى برسد كه به منافع جمهورى اسلامى خدشه و ترديد وارد شود، همانجا آن حركت را بدون هيچ ترديدى قطع مىكنيم. بنابراين ما راههاى مسالمتآميز و همراه با عزّت جمهورى اسلامى را براى حفظ كشور و اين دستاورد طى مىكنيم، كه خطّ قرمزش اين است كه بخواهند در امور داخلى ما دخالت كنند. اگر بخواهند بگويند ما مىخواهيم اطمينان پيدا كنيم ما حرفى نداريم و همين كارى كه تا الان اتّفاق افتاده است، بعد از اين هم همين كار در حدّى انجام خواهد گرفت.
البته تصميمگيرىِ نهايى، طبق قانون بر عهده مجلس شوراى اسلامى است و بعد هم شوراى نگهبان كه بايستى آن را با شرع و قانون بسنجد. تاكنون دولت هيچ تصميمى نگرفته و نمىتواند هم بگيرد؛
الان مسؤولان محترم، كارِ مقدّماتى انجام دادهاند. آنچه كه تاكنون مسؤولان محترم - چه آقاى دكتر روحانى و چه آقاى رئيسجمهور و مسؤولان ديگر - حقيقتاً زحمت كشيدند، اين است كه با دقّت و ملاحظه جوانب، كار كردهاند و حواسشان جمع است كه كارى برخلاف مبانى و اصول انجام نگيرد. بنده هم مطّلع هستم و هرجا احساس كنم كه برخلاف ضوابط، اهداف و عزّت ملى و جهتگيرىِ نظام اسلامى كارى انجام مىگيرد، مطمئنّاً نخواهم گذاشت و جلوش را مىگيرم. البته تاكنون چنين مسألهاى پيش نيامده و به فضل الهى اميدواريم بعد از اين هم بتوانند با همه جهات، اين كار را پيش ببرند.
مسأله عمده اين است كه طرفهاى خارجىِ اين قضايا - چه اين مسأله و چه مسائل گوناگونى كه جمهورى اسلامى با طرفهاى خارجى ارتباط و برخورد دارد - بفهمند كه جمهورى اسلامى آنجايى نيست كه بتوانند خواستها و اطماعى را كه در گذشته با ايران استعمارى داشتهاند، عمل كنند.
جمهورى اسلامى ماهيت و هويت ديگرى است. اين ايران اسلامى آن ايران استعمارىِ انگليسى تقسيم شده بين قدرتها نيست كه بخواهند به آن زور بگويند و درباره هر مسأله در امورش دخالت كنند.
امروز جمهورى اسلامى مسلّح به سلاحى است كه از سلاح اتمى بالاتر و بُرندهتر است و آن، سلاحِ اراده و ايمان مردم و حضور و همراهى آنها با دولت است، كه سلاح بزرگ ماست. البته سعى و تبليغ مىكنند و آنقدر پُر رو هستند كه مىخواهند حتّى به خودِ ما بباورانند كه ما مسلّح به اين سلاح نيستيم و مردم از اسلام و انقلاب برگشتهاند! اما ما مىدانيم كه اين مطالب خلاف واقع است.
طرفهاى جهانى ما، چه اروپاييها باشند و چه غيراروپاييها - كه البته درباره غير اروپاييها مسائلى چون زيادهخواهى و... را نديدهايم؛ اما اروپاييها ولو از گذشته غالباً اهداف و مطامع استعمارى در ذهنشان هست - بايد بدانند كه جمهورى اسلامى در مبادلهها، قراردادها و رفت و آمدهاى خود، زور، تحميل و دخالت را قبول نمىكند.
به اين هم غرّه نشوند كه عدّهاى از داخل كه تأثيرشان در فضاى عمومى و سياسى كشور نزديك به صفر است - اگر نگوييم صفر - گاهى خبرهاى خوشى به آنها بدهند. آن كسانىكه با نظام جمهورى اسلامى سر و كار دارند، بايد باور كنند كه مردم در متن نظام جمهورى اسلامى هستند و آنها مُريد و سرباز نظامند؛ اسلام و استقلالشان را دوست دارند و از آن پاسدارى مىكنند.
عدّهاى از ورشكستگان سياسى و مطرودان امام و انقلاب هستند كه از اينكه خيال كنند بحرانى براى جمهورى اسلامى پيش آمده، خوشحال مىشوند: ان تصبك حسنةٌ تَسوُءهم(5)؛ هر خيرى به شما برسد، آنها بدشان مىآيد. اگر شرّى به شما برسد: يفرحوا بها(6)؛ خوشحال مىشوند.
آنها از احتمال اينكه ممكن است شرّى براى نظام جمهورى اسلامى پيش آيد، خوشحال مىشوند و خوشحالى خودشان را هم بروز مىدهند. گفت: وقاحت به شادى گشوده دهن!.
اين عدّه كسانى هستند كه تا بالاى سرشان زير بار منّت جمهورى اسلامى و مردم انقلابى و مسلمان است و جمهورى اسلامى و اين مردم به اينها آزادى داد و اينها را از محنتهاى سنگين و شديد رهانيد؛ اما اينها نسبت به امام، انقلاب و مردم قدرناشناسى كردند؛ نمك خوردند و نمكدان شكستند و الان دلشان را به اين خوش مىكنند كه امريكا ايران را تهديد كند!
اينها كسانى هستند كه هر بهانه و تهديدى كه امريكاييها و صهيونيستها عليه جمهورى اسلامى مطرح و عَلَم كنند، از پيش خوشحال مىشوند؛ فردا هم كه حقوق بشر عليه جمهورى اسلامى مطرح شود، خوشحالى مىكنند.
اين عدّه كسى نيستند و نكند كه مراكز سياسى دنيا و بهخصوص اروپا را فريب دهند! اينها در نظام جمهورى اسلامى ورشكستگانِ به تقصيرند؛ كسانى هستند كه با مردم قهرند، مردم هم با اينها قهرند و نسبت به اينها بىاعتماد.
البته نظام جمهورى اسلامى تا وقتى از اينها شرارتى نبيند، كارى به كارشان ندارد؛ برخلاف آنچه تبليغ مىكنند كه ما چون طور ديگرى فكر مىكنيم، با ما برخورد مىكنند! اين عدّه اسم محترمانهاى براى خودشان درست كردهاند به نام دگرانديش.
بنده يك وقت گفتم دگرانديش تعبيرِ غلطى است؛ زيرا در جامعه اسلامى اين همه دگرانديش هست و دگرانديشى به معنى دشمنى نيست. جمهورى اسلامى هيچ وقت با دگرانديش برخورد نمىكند. در بين جمعى كه الان اينجا تشريف داريد، برادران مسلمان غير شيعه و غيرمسلمان هم هستند كه همه هم اعضاى نظام اسلامىاند و براى آن كار مىكنند. بحث عناد و مخالفت و شرارت است كه جمهورى اسلامى با اينها مقابله مىكند. البته اگر كسى عناد و شرارت كرد، جمهورى اسلامى بدون هيچ ترديد و ملاحظه به آن شخص ضربه مىزند.
يكى از مسائلى كه در اين مذاكرات جهانى مطرح شد و آن را بعضى از اروپاييها و ديگران گفتند، اين بود كه ما نه تنها با انرژى اتمى صلحآميز در ايران مخالفتى نداريم، بلكه خودمان برايشان نيروگاه مىسازيم و خوراكش را هم مىدهيم. از نظر ما اين موضوع قابل قبول نيست؛ زيرا آن نيروگاهى كه غربيها بخواهند براى ما بسازند و سوختش را هم بدهند، به درد ايران نمىخورد؛ آن به گروگان دادن ايران و ايرانى است!
من يك وقت راجع به نفت گفتم اگر اين نفتى كه دست كشورهاى اين منطقه است، در دست اروپاييها بود و بنا بود آنها به شما مردم ايران و مردم ساير كشورهايى كه امروز نفت توليد مىكنند، بفروشند، براى هر استكانش جانِ شما را مىگرفتند!
حالا ميليونها بشكه را به قيمت ثمنبَخس مىخرند و پولى كه بابت آن مىدهند، مثل ندادن است. اگر غربيها بخواهند سوختِ نيروگاه ما را بدهند، آن را به هزاران شرط مىدهند: چرا فلان حرف را گفتيد؟ نمىدهيم؛ چرا فلان حرف را نگفتيد؟ نمىدهيم! جمهورى اسلامى زير بار اين حرفها نمىرود. ما سوختِ نيروگاه را خودمان توليد مىكنيم، كه از لحاظ مقرّرات بينالمللى هم مجاز است. البته تهيه سوخت داراى فناورىِ بالا و فرآيند بسيار مهم، پيچيده، حسّاس و اثرگذار در سطح عام و فناورى كشور است.
درباره انتخابات فقط همين را عرض كنم: همه سعى كنند انتخابات خوب انجام بگيرد. اين كه بعضى از مسؤولان و نخبگان - چه در مجلس و چه در دولت و ساير بخشها - اظهار نظر كنند و ريش بجنبانند كه اگر فلان طور شود، مردم شركت نمىكنند، وظيفهاى نيست كه يك مسؤول در نظام جمهورى اسلامى دارد؛ اين را توجّه داشته باشيد. وظيفه مسؤولِ امين كه خود را جزو دستگاه مىداند - آن كه نفوذىِ داخل اين دستگاه است، بحث ديگرى دارد - اين است كه حق ندارد طورى حرف بزند كه نقطه مقابلِ مصالح نظام اسلامى است. چرا مردم در انتخابات شركت نكنند؟! خيلى هم خوب شركت مىكنند. اين انتخابات، مگر انتخابات اوّلمان است. ما بيستوپنج سال است كه از اوّلِ انقلاب انتخابات برگزار مىكنيم و تا امروز بيستوسه انتخابات داشتهايم كه به گمانم انتخابات آينده كه انشاءاللَّه چند ماه ديگر برگزار مىشود، بيستوچهارمين انتخابات است. البته مردم به اين حرفها اعتنا نمىكنند؛ اين را به شما بگويم. در انتخاباتى كه گروههايى تحريم كردند، مردم بيشتر شركت كردند؛ ما بايد دست به دامن بعضيها شويم كه انتخابات را تحريم كنند! البته انتخابات بايد آزاد، سالم و مطابقِ قانون باشد. وزارت كشور مجرى است، شوراى نگهبان هم ناظر. هر كدام هم وظايفى دارند كه بايد وظايفشان را انجام دهند و نبايد از وظايف هم تخطّى كنند. اينها به جاى خود محفوظ؛ اما همه تلاش مسؤولان و دوستان گوناگون و مطبوعات بايد اين باشد كه مردم را تشويق كنند و فضا را فضاى شوقآورى نشان دهند. البته بيشترين تأثير را رفتار من و شما مىگذارد. اگر ما در خدمت مردم باشيم، براى مردم كار كنيم، احترام آنها را نگه داريم - مردم خيلى خوبند - شركت مىكنند و قدر اين انقلاب را هم مىدانند؛ بخصوص كه جامعه ما داراى اكثريتِ جوان است و بحمداللَّه دل جوانان بيشتر از ديگران مشمول لطف و رحمت الهى است.
پروردگارا ! به محمّد و آل محمّد در اين ماه مبارك رمضان رحمت و رضوان و توفيق خودت را شامل حال ما بگردان. پروردگارا ! ملت ايران را در همه ميدانها پيروز كن. پروردگارا ! دشمنان ايران و دشمنان جمهورى اسلامى را در هدفهاى خودشان ناكام و منكوب فرما. پروردگارا ! روزبهروز بر درجات و مقامات عالى و معنوى امام بزرگوار - كه اين حق بزرگ را به گردن همه ملت ايران دارد و اين راه را او به روى ما باز كرد - بيفزا. پروردگارا ! شهداى عزيز ما را با پيغمبر محشور كن؛ مسؤولان محترم كشور را در انجامِ وظايف خود روزبهروز موفّقتر فرما؛ آنچه گفتيم، براى خودت و در راه خودت و مقبول و مرضى خودت قرار بده.
1) احزاب: 71-70
2) مائده: 4 و 5
3) رعد: 17
4) منظور غنىسازى اورانيوم است.
5) توبه: 50
6) آلعمران: 120 (ان تمسسكم حسنةٌ تُسُوهم و ان تصبكم سيّئةٌ يفرحوا بها...)